lonly.girl
شیشه ای می شکند… یک نفر می پرسد…چرا شیشه شکست؟ مادر می گوید…شاید این رفع بلاست. یک نفر زمزمه کرد…باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد. شیشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد… تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد… اما امشب دیدم… هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید… از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟دل من سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا وقتی می بینمت عذاب می کشم ، وقتی نمی بینمت هم عذاب می کشم. وقتی اینجاهستی عذاب می کشم وقتی که اینجا نیستی هم عذاب می کشم.وقتی به من لبخند می زنی عذاب می کشم وقتی به کس دیگه ای لبخند می زنی هم عذاب می کشم. وقتی اسمم رو صدا می کنی عذاب می کشم و وقتی صدا نمی کنی هم عذاب می کشم.فکر می کنم تا زمانیکه بمیرم این عذاب ادامه داره اما ترجیح می دم که کنارم باشی .اینکه ببینمت و عذاب بکشم بهتر از اینه که اینجا نباشی سلام. خوشحالم که به وبلاگ من آمدید. امیدوارم بتونم مطالب جالبی اینجا قرار بدم و بقیه بتونن استفاده کنن. سپردمت به خدا بهترینم
مردم گریه میکنند...
نه به خاطر اینکه ضعیف هستند!!!
بلکه به این خاطر که برای مدت طولانی قوی بوده اند....
قالب وبلاگ : فقط بهاربيست |